پیرامون ادبیات
نقد و بررسی و انتشار آثار ادبی

گفتاری درباره ی هوره / گلناز جمالی، سرپل زهاب

هوره،نوعی آواز کردی بسیار قدیمی است که در آن هیچ گونه سازی وجود ندارد و تنها صدایی که در اجرای هوره به گوش می رسد صدای شخص « هوره چر » ( خواننده ی هوره ) است. بیشتر زیبایی و تأثیرگذاری هوره نیز به همین دلیل است که در آن صدای « هوره چر » بدون کمک هرگونه سازی می تواند احساسی بسزا به شنونده منتقل کند به همان اندازه که یک آهنگ امروزی با ده ها ساز و ابزار پیشرفته، بر قلب مخاطب اثر می گذارد و روحش را صیقل می دهد. چه بسا برای بسیاری، این تأثیر و تبادل حسی در هوره غنی تر و عمیق تر است.
همچنان عشق ، که در سال های بسیار دورتر و بخصوص در میان مردم کُرد، در هاله ای از شرم و حیا، محصور و در میان دیوارهای سنّت اسیر بود، هوره نیز محصور به صدای « هوره چر » و آزاد از هرگونه ریتم و ساز موسیقی ، پاک و خالص است.


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 27 آبان 1393برچسب:, توسط اکبر جعفری |

سايلنزيا

نوشته ي آلن نلسون

ترجمه ي فرانک محمدپور                                                        

منبع: سايت هفتم

 

??در ابتدا، به هيچ وجه اجازه نداشتم داستان سايلنزيا را بازگو کنم؛ به هيچ شکل و به هيچ کس. اما حالا، انجمن را متقاعد کرده‌ام که از بازگو کردن آن خسارتي وارد نمي‌شود. مردم بالاخره درباره‌ي سايلنزيا چيزهايي مي‌شنوند و يقيناً يک داستان مجاز که نام مکان‌ها و شخصيت‌هايش عوض شده است، بهتر از داستان‌پردازي‌هاي افسار گسيخته است.


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 27 آبان 1393برچسب:, توسط اکبر جعفری |

ايزاك .سي .مونتاگِ

باب براون Bob Brown 

   ترجمه :هادي محمدزاده

مادر را، در گورستان پروتستانهاي «گرين اِويل» قديم ، به خاك سپرديم. او هنگام مطالعه طالع نامه اش، به طور ناگهاني درگذشته بود. اين براي مادري 97 ساله، اتفاق غم باري نبود. او زماني با زندگي خداحافظي كرد كه هر شخصي آرزومند رسيدن به آن است. بي ادبي تلقي نشود اما به نظر مي رسد كه هر فردي ، اوقات خوش محدودي دارد. اما آنچه مي خواهم برايتان بگويم داستان نيست.  تا زماني كه مادر زنده بود، چيزي راجع وصيتنامه نمي دانستيم. وصيتنامه اي كه تمام خانواده را تكان داد. مشاجرات هميشگي خاله« روبي» و خاله« ادنا» سر كم و زياد بودن ارث بر قرار بود كه فقط يك رقابت حسودانه تلقي مي شد .و عمويي به  نام «چارلي» داشتيم  كه با زدن آروغ پس از مهماني هاي مفصل از ديدن اين صحنه هاي تنفر بر انگيز لذت مي برد.


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 27 آبان 1393برچسب:, توسط اکبر جعفری |