مرگ ناصری
با آوازی یكدست،
یكدست
دنباله چوبین بار
در قفایش
خطّی سنگین و مرتعش
بر خاك می كشید.
((-تاج خاری برسرش بگذارید!))
و آواز ِ دراز ِ دنباله بار
در هذیان ِ دردش
یكدست
رشته ئی آتشین می رشت.
((- شتاب كن ناصری، شتاب كن!))
از رحمتی كه در جان خویش یافت
سبك شد
و چونان قوئی مغرور
در زلالی خویشتن نگریست
((- تازیانه اش بزنید!)) ...
ادامه مطلب...